وسواسهای عملی رایج شامل شستن دستها، شمارش اشیا و بررسی قفل شدن درب است. این وسواسها تا حدی رخ میدهند که زندگی روزمره فرد تحت تأثیر منفی قرار میگیرد. به طوری که اغلب بیش از یک ساعت در روز طول صرف پرداختن به این وسواسها میشود. بیشتر بیماران بزرگسال متوجه میشوند که این رفتارها منطقی نیستند. این بیماری با اختلال تیک، اختلال اضطراب و افزایش خطر خودکشی همراه است.
همهگیرشناسی
میزان شیوع مادام العمر اختلال وسواسی-جبری در جمعیت عمومی حدود 2 تا 3 درصد است. این بیماری پس از فوبیا، اختلالات مرتبط با مواد، و اختلال افسردگی اساسی چهارمین بیماری شایع روانپزشکی می باشد. و میانگین سن شروع این اختلال حدود 20 سالگی است (دوسوم بیماران پیش از 25 سالگی علایم شان شروع می شود)
سبب شناسی
نوعی کژتنظیمی سروتونین در ایجاد علایم وسواس فکری و عملی در این اختلال دخیل است. داده ها نشان می دهد که داروهای سروتونرژیک (مانند فلوکستین و فلووکسامین) موثرتر از داروهایی هستند که بر سایر دستگاه های نوروترانسیمتری اثر می گذارند. هرچند شواهد اندکی از کژکاری نورآدنرژیک در این اختلال در دسترس است. همچنین از مدت ها پیش تمایلی برای نشان دادن ارتباط مثبت میان عفونت استرپتوکوکی و اختلال وسواسی-جبری وجود داشته است. و فعالیت مغز (سوخت و ساز یا جریان خون آن) در قطعه های پیشانی، عقده های قاعده ای (بویژه هسته دمدار) و سینگولوم افزایش یافته است.و اندازه هسته دمدار مغز بصورت دوطرفه در این بیماران کاهش می یابد.
مطالعات نشان داده اند که بستگان این بیماران از طریق فعال در آداب و مراسم وسواسی یا ایجاد تغییرات قابل ملاحظه در روشهای معمول زندگی روزمره خود، با بیمار سازگاری و انطباق پیدا می کنند. این شکل از مساعدت و سازگاری خانوادگی با استرس های موجود در خانواده ،نگرش های طرد کننده نسبت به بیمار ، و ضعف عملکرد خانوادگی ارتباط دارد. اعضای خانواده اغلب برای کاستن از اضطراب بیمار یا جلوگیری از ابراز خشم وی تلاش می کنند. این الگوی روابط ممکن است درونی شود و وقتی بیمار روند درمان را شروع می کند، مجددا احیا گردد. و مشکلات بین فردی غالبا اضطراب و در نتیجه علایم بیمار را افزایش می دهند. تحقیقات نشان داده اند که برخی عوامل محیطی مولد استرس، بویژه استرس های مرتبط با حاملگی، بچه دار شدن، یا مراقبت از فرزندان به عنوان پدر و مادر ، می توانند سبب تسریع و تشدید اختلال وسواسی-جبری شوند.
به نظر میرسد عوامل ژنتیکی نیز مؤثر باشند چرا که هر دو دوقلوی همسان بسیار بیشتر از هر دو دوقلو غیرهمسان تحت تأثیر بیماری قرار میگیرند. احتمال بروز اختلال وسواسی-جبری (OCD) در بستگان افراد مبتلا به OCD سه تا پنج برابر خانواده های گروه شاهد است و این یافته در مطالعات مختلف تکرار شده است.
بیماری های همراه
ابتلا به سایر اختلالات روانی در میان بیماران دچار OCD شایع است. میزان شیوع مادام العمر دو اختلال افسردگی اساسی و جمعیت هراسی در این بیماران بترتیب 67 و 25 درصد است. سابر بیماری های روانپزشکی شایع در بیماران OCD عبارت است از : اختلالات مصرف الکل ، اختلال اضطراب فراگیر، اختلالات شخصیتی ، هراس اختصاصی، اختلال پانیک، اختلالات خوردن.
ملاکهای تشخیصی
وسواسهای فکری:
- افکار، تمایلات یا تصورات تکرارشونده و پایداری که در دورهای از اختلال، به شکل مزاحم و اجباری و ناخواسته تجربه شده و در اکثر افراد موجب اضطراب یا ناراحتی عمده گردند.
- فرد تلاش میکند این افکار، تمایلات یا تصورات را نادیده گرفته یا سرکوب کند یا با پرداختن به افکار یا فعالیتهای دیگر (مثل انجام یک وسواس عملی)، خنثی سازد.
وسواسهای عملی:
- رفتارهای تکراری (نظیر شستن دست، رعایت نظم و ترتیب ، وارسی کردن) یا فعالیت های ذهنی (مانند دعا کردن، شمردن،تکرار آهسته ای کلمات در سکوت)که فرد احساس میکند مجبور به اجرای آن ها در پاسخ به یک وسواس فکری و یا بر طبق قوانینی که باید انجام شود.
- این اعمال با فعالیت های ذهنی با هدف پیشگیری یا کاهش اضطراب یا ناراحتی و یا جلوگیری از بعضی رویدادها و وضعیت های هراس آور صورت می پذیرند؛ با این وجود، اعمال و فعالیت های ذهنی مذکوررابطه واقع گرایانه با آنچه که قرار بوده خنثی یا جلوگیری شوند ندارند یا به وضوح افراطی اند.
وسواس های فکری یا عملی، وقت گیرند (بیش از یک ساعت در روز) یا موجب ناراحتی قابل توجه یا اختلال در کارکردهای اجتماعی، شغلی یا سایر حوزه های مهم کارکردی می شوند.
علائم اختلال وسواس عبارتند از:
- آلودگی : شایعترین الگو آن است که وسواس آلودگی و به دنبالش شست و شو یا اجتناب اجبارگونه از شیئی که فرد گمان می کند آلوده است ، وجود داشته باشد. فرد اغلب از شیئ اجتناب ناپذیر (مانند مدفوع، ادرار، گرد و غبار، یا میکروب) می ترسد. بیمار ممکن است دست هایش را به افراط بشوید و درواقع بساید و بخراشد، یا از ترس میکروب، حتی قادر به ترک خانه هم نباشد. اضطراب، شایعترین واکنش هیجانی در برابر شیئی است که فرد از آن می ترسد، منتها شرم و نفرت وسواسگونه هم احساسات شایعی است. بیمارانی که وسواس آلودگی دارند، بطور معمول معتقدند که آلودگی با کوچکترین تماس از شیئی به شیئ دیگر و از فردی به فرد دیگر منتقل می شود.
- تردید مرضی : دومین الگوی شایع، وسواس تردید است که به دنبالش وسواس عملی به صورت وارسی روی می دهد. این وسواس اغلب متضمن نوعی احساس خطر از انجام عملی خشونت بار است (بطور مثال فرد می ترسد مبادا اجاق را خاموش یا درب را قفل نکرده باشد). وارسی هم اغلب به این صورت است که بیمار چند بار به خانه بر می گردد تا بطور مثال ببیند اجاق را خاموش کرده یا نه.
- افکار مزاحم: در این حالت یک سری افکار ، ایده ها و انگیزه های ناخواسته، به صورت مکرر به وجود می آیند. آنها دست از سر شما بر نمی دارند. این افکار راه را بر افکار طبیعی می بندند و باعث اضطراب و ترس می شوند. این گونه وسواس ها بطور معمول افکاری تکراری درباره نوعی عمل جنسی یا پرخاشکرانه که به نظر خود فرد ، شنیع و شرم آور است.
- تقارن: چهارمین الگوی شایع این اختلال ، لزوم رعایت تقارن یا دقت است، بطوری که ممکن است موجب شود فرد دچار وسواس عملی کندی گردد. بیمار در واقع ساعت ها وقت لازم دارد تا یک وعده خوراک بخورد، یا صورتش را اصلاح کند.
- سایر الگو های علایم : وسواس های مذهبی و صرفه جویی اجبارگونه هم در بیماران وسواسی-جبری شایع است. وسواس کندن مو و ناخن جویدن هم ممکن است وسواس های عملی از نوع اختلال وسواسی-جبری باشد. خودارضایی هم ممکن است جنبه وسواسگونه پیدا کند.
درمان اختلال وسواسی-جبری
درمان ممکن است شامل رواندرمانی، مانند رفتاردرمانی شناختی (CBT)، و داروهای ضدافسردگی، مانند بازدارنده بازجذب سروتونین (SSRI) یا کلومیپرامین باشد. CBT برای درمان وسواس شامل افزایش مواجهه با ترس و وسواس است و درعین حال جلوگیری از رفتار اجباری که بهطور معمول با وسواس همراه است، میباشد. در مرحلهٔ پیشگیری از عادات، متخصص به فرد بیمار مبتلا به وسواس کمک میکند تا در بازههای زمانی طولانی و طولانیتری از رویارویی با شرایط استرسزایی قرار بگیرد که در آن احساس اجبار برای انجام کاری را میکند که استرس و اضطراب او را از بین میبرد. در این شرایط، بیمار اصطلاحاً با خود درگیر میشود و هرچهقدر که زمان میگذرد و او بیشتر به انجام آن کار احساس نیاز میکند، او همچنان در مقابل میل وسواسی ایستادگی میکند تا مرحلهای که دیگر هیچ اجباری برای انجام آن کار خاص احساس نکند. دیده شده درمان شناختی رفتاری در طولانی مدت اثر ماندگاری داشتهاست.
موفقترین درمان برای اختلال وسواس به کار بردن ترکیب دارودرمانی و رواندرمانیست. گاهی افسردگی یا یک بیماری دیگر علاوه بر اختلال وسواس در فرد وجود دارد و درمان آن بیماری، به کنترل وسواس بسیار کمک میکند. پیدا کردن درمان ایدهآل برای هر فرد مبتلا به بیماری وسواس همیشه راحت نیست و گاهی باید چندین و چند بار به همان پزشک متخصص اعصاب و روان مراجعه کنیم و درمانهای مختلف را بیازماییم تا به بهبودی دست پیدا کنیم.
تکنیکهای رواندرمانی متعددی برای کمک به درمان مبتلایان به وسواس وجود دارد. مهم است در مرحله نخست، بیمار آموزش لازم را درباره ماهیت وسواس و درمانها دریافت کند و حمایت لازم را از خانواده، دوستان و گروه های حمایتی بگیرد.
درمان دارویی برای اختلال وسواس اجباری نیز یکی از مراحل مهم در فرایند بهبودی بیمار است. برای درمان اختلال وسواس اجباری از گروهی از داروها که اصطلاحاً آنها را مهارکنندهٔ انتخابی بازجذب سروتونین SSRI (بویژه کپسول فلوکستین و قرص فلووکسامین) مینامیم استفاده میشود. این داروها مقدار ترشح سروتونین در مغز را افزایش میدهند. در مغز بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری، سروتونین بسیار کمی ترشح میشود یا مقدار ترشح شده توسط عصبهای پیش سیناپس جذب و نابود میشود.